loading...
فروشگاه اینترنتی لک . . . . . . . . . . Lakstore
thesis-project بازدید : 55 پنجشنبه 17 دی 1394 نظرات (0)

پروژه پایانی بررسی موضوع پست مدرنیسم



پروژه پایانی بررسی موضوع پست مدرنیسمدسته: جامعه شناسی 


بازدید: 1 بار 


فرمت فایل: docx 


حجم فایل: 128 کیلوبایت 


تعداد صفحات فایل: 103 









پروژه پایانی بررسی موضوع پست مدرنیسم در 103 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

 

 

 

[…] ما در عصر پست مدرن به سر می‌بریم. چگونه امكان دارد كه، تاكنون مدرن وجود داشته باشد؟ این واژه [(پست مدرنیسم)] خود گویای ماهیت سردرگم گرایشی است، كه به ظاهر جویای ناسازگاری است. برای رفع یان ناسازه، باید واژه‌ی مدرن را در دو معنا بشناسیم: مدرنیته و مدرنیسم. پست مدرنیمس به عنوان یك جریان، نه فقط جایگزین مدرنیسم می شود بل، آن سان كه خواهیم دید، به ضدیت با رودن دنیای امروز و ارزش هایی كه آن را بنا نهاده اند برمی خیزد.

پست مدرنیسم چیست و چه هنگام آغاز شد؟ منتقدان بر سر این موضوع اتفاق نظر ندارند، تعجبی هم ندارد، زیرا این پدیده هنوز جدید است. در نگاهی كلی پست مدرنیسم بدبینی پایداری نسبت به مدرنیسم داشته و آن را به عنوان تعریف مطلوب فرهنگ سده‌ی بیستم آن سان كه می دانیم مردود می داند. در چالش با عقیده‌ی رایج، پست مدرنیسم با قاطعیت روی می تابد از ارائه‌ی مفهومی جدید یا پذیرفتن نوع دیگری ساختار به جای خود. آن معرف نسلی است كه به عمد از یافتن هویت خود پرهیز می كند. بدین سان آن به هیچ رو جنبشی با سویه منطقی نیست، بل مجموعه‌ای بی در و پیكر از گرایش هاست، كه در مجموع، گونه‌ی جدیدی از ادراك را می گشاید. هر كشوری [نسبت به موضوع] تا حدی نگاه متفاوت و «اصطلاحات ویژه» ای دارد؛ با این حال ممكن است همگی آنها زیر عنوان پست مدرنیسم گرد آوری شوند. به ناچار ناگزیریم به ارائه‌ی تصویری پیچیده و مركب متوسط شویم. هر چند افق تصویر شده به اندازه‌ی موضوع ضروری است. آن برای ما برآورده كننده‌ی عقیده‌ی عمومی و منش عجیب پست مدرنیسم خواهد بود. همچنین اشاره‌ی ما به هنر پست مدرن تابع همین مسئله است. گرچه به بهای حذف شماری از چیزهایی تمام می شود، كه البته آن ها نیز شایان توجه اند.

آن سان كه واژه‌ی «پست» [post=] به اذهان تلقین كرده، جهان ما در وضعیت تغییر و تحول است، بی آن كه به ما بگوید به كجا خواهیم رسید. نظر به این كه واژه‌ی دادن مرحله‌ی نهایی تمدنی كه با رنسانس آغاز شد به كار رفت، لیك این واژه عمدتاً توسط منتقدان ادبی از اواسط دهه‌ی 1960 به كار برده شد. اگرچه می توانیم برای یافتن نخستین نشانه ها، تا آن دوره عقب رویم، اما به نظر می رسد آن جریان ها بیش تر مدرنیسم متاخر بوده اند، بی آن كه گسستی قطعی از روند اصلی سده‌ی بیستم را به نمایش گذارند.

تفاوت در چیست؟ پست مدرنیسم ریشه در جامعه‌ی فرا صنعتی دارد، كه به سرعت به درون عصر اطلاعات در حركت است (همچو ندای «موج سوم») براساس این دیدگاه، كلیه ساختارهای سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی كه از پایان جنگ دوم جهانی به دنیای غرب شكل داده بودند، متحول شده، از درون مورد حمله قرار گرفته و به تمامی از هم فرو می پاشند، و این مسئله به گونه ای كنایه آمیز، دقیقاً هم زمان با سقوط كمونیسم در اروپای شرقی است. این فرسایش بنیادین به پیدایش بحران معنویتی منجر شده تا دگرگونی زیست مردم را نشان دهد. پست مدرنیسم محصول بیداری و بیزاری ای است كه طبقه‌ی متوسط را درگیر خود ساخته. به همان اندازه، فرهنگ بورژوا، تمامی امكانات خود را با بلعیدن دشمن دیرین خود، یعنی آوان- گارد، به كار گرفته است. در كمال تعجب، آوان گارد، در اوج پیروزیش به پایان رسید. در طول دهه‌ی 1950، رسانه ها، آوان گارد را چنان رواج دادند كه طبقه‌ی متوسط آن را پذیرفت و اشتیاقی سیری ناپذیر برای ایجاد اصلاح طلبی با میل خودش نشان داد. در دهه‌ی     پس از آن، مدرنیسم در حد شیوه ای از بیان، به روش «سرمایه داری» توسط شركت های بزرگ تنزل كرد، نه فقط در معماری، بل در نقاشی و مجسمه سازی نیز.

پست مدرنیسم مرگ مدرنیسم را جشن گرفته، نه فقط آن را در ادعایش برای جهانی بودن گستاخ دانسته، بل مسئولیت پیامدهای شوم تمدن معاصر را نیز به گردن او می‌اندازد. دموكراسی، بنا شده بر پایه‌ی ارزش های روشنفكری، برخلاف، به گونه‌ی نیرویی مستبد، برای انتشار استیلای غرب، در سراسر جهان دانسته می شود. چون اغلب گرایش های آوان گارد پیش از خود (برای مثال اگزیستانسیالیسم)، پست مدرنیسم با اومانیسم ضدیت دارد، كه آن را چون بورژوازی طرد می كند. منطبق، با سلسله مراتب استدلال آن، كناری نهاده می شود، تا بشریت از كسب انتظام رهایی یابد. بدین سان عرصه برای دیدگاههای نامرسوم گشوده می شود، به ویژه برای جهان سوم، با تأكید بر احساسات، شهود، خیال، تعمق، عرفان و حتی جادو. علم نیز برتر از چیزی نیست، زیرا آن نیز از پاسخ گویی مشكلات دنیای امروز وامانده. و از آن رو كه حقایق علمی با تجربیات بشر همخوانی ندارند، برای زیست روزمره نیز بی فایده اند. حقیقت نیز مردود می شود، زیرا نه امكان پذیر است و نه مطلوب، كه تنها به وسیله‌ی آفرینندگانش و برای حفظ منافع و قدرت آنان به كار می رود. تفسیرهای ذهنی و ناسازگاری ممكن است مطرح شوند، و این ها ممكن است آزادانه بر حسب مفهوم متغیر باشند. نظر به این كه هیچ مجموعه ای از ارزش ها بر دیگری برتری ندارد، همه چیز نسبی خواهد بود. محروم از تمامی راهنمایی های سنتی. پست مدرنیسم بی هدف به درون دریایی بدون معنی و واقعیت می گریزد، تا اندازه ای كه دنیا را چاره ای یابد. آن نیز در مقیاسی محدود و در سطحی بومی،‌ به فهم اصطلاحات بشری نائل می آید.

تنها راه فرار از زیستنی كه در آن هیچ چیز به ذات ارزش ندارد، بیهودگی یا لذت پرستی از یك سو و معنویت از سوی دیگر است. آخری از نظرش به ندرت برگزیده می شود، آن سان كه همیشه ، زیرا ادیان [یا مذاهب]، هر كدام جهان بینی و شیوه های ویژه خود را تحمیل می كنند، لیك برای او فقط گونه‌ی افراطی عرفان،‌ كه عاری از هر سان بایدها و نبایدهای عقلانی ست، مورد پذیرش است. بدین سان مردم پست مدرن محكومند كه خود پرستان و لذت جویانی باشند كه هیچ هویت، هدف، و وابستگی ندارند. آن ها، آشكارا بدبین و غیراخلاقی، برای لحظه زندگی می كنند، و هرگز خود را برای مفاهیم وسیعتری كه در لحظه نخست قابل فهم نباشند، به زحمت نمی اندازند. نظر به ماهیت فنا و نیستی، این ویژگی فضیلت دانسته می شوند، زیرا به شخص پست مدرنیست دیدگاهی انعطاف‌پذیر به زندگی اعطا می كنند كه به او اجازه می دهند، فارغ از تمامی قواعد و ضوابط، گونه های جدید زندگی را بیازماید.

در دنیای جدید شگفت انگیز پست مدرنیسم، شخص دیگر در محدوده‌ی فضا و زمان نمی‌گنجد. این مفاهیم دیگر در زندگی منسوخ شده اند؛ آن سان كه در علم، زیرا آن ها ورای درك معمولی بشرند و تنها بر پایه فرضیاتی بنا شده اند كه خود مورد تردیدند. تعاریف سنتی از زمان و فضا، بیش تر بر اساس سلسله مراتب تفكری بنیان شده اند كه در خدمت اهداف استعماری بوده اند اما در «وافضا»ی جدید كه با ارتباطات جهانی پدیدار شده قرار دادن شخص در مرزهای مرسوم را غیرممكن ساخته است.

درست به سان زمان و فضا تاریخ نیز [در دنیای پست مدرنیسم] همه‌ی معنی خود را از دست داده است. منظر تاریخ پیش رونده نیز مقید به سلطه گری نظام سرمایه داری و استفاده‌ی ابزاری برای تعدی به جهان سوم است. از این گذشته، اصولاً بنیان آن سفسطه آمیز و نادرست است: اگر منطق خطی به ذات بی ارزش است، پس تاریخ خطی نیز نمی تواند وجود داشته باشد. از آن رو كه ساختار و آگاهی قراردادی مورد تردیدند، ابداً از تاریخ نمی توان چیزی آموخت، و «امور واقع» آن نیز چنگی به دل نمی زنند.

پست مدرنیسم، البته، برای جایگزینی ارزش هایی كه ویران كرده هیچ راه حل جدیدی ارائه نمی كند. در عوض كثرت گرایی را با نام چند فرهنگی عرضه می كند. پلورالیسم راهی مگر مكتب التقاطی ندارد، جایی كه در آن به قوه تبادل پذیری مهیاست. به این اعتبار كه هیچ زیباورزی برتر از دیگری نیست. آن ها [(كثرت گرایان)] تابع چیزی جز خود نیستند، آن ها فرجام را زیبنده‌ی خود می دانند.

بر همین اساس، پست مدرنیسم نمی كوشد تا دنیا را از آن چه هست بهتر كند. در عزم راسخش مدرنیسم زدایی، از نظر اجتماعی و سیاسی در برترین حالت دمدمی مزاج، و در بدترین گونه متناقض است. اصل پوینده‌ی آن، آشوب گری است. هر چند رهروی آزادگی است اما در كنارش احتمالاً- نشانه‌ی خیزشی است برای «اصلاح طلبی سیاسی» در ایالات متحد- به زعم ماركسیست ها صرفاً گونه‌ی متاخر و منحط سرمایه داری است و به زعم محافظه كاران بر ارزش های سنتی می تازد. پست مدرنیسم، از هر عقیده و روشی كه بخواهد جایگزین غیر شود، لیك دچار مشكلاتی است حمایت می كند و در عرصه‌ی اصلاحات بنیادی سیاسی نیز، نوعی بازی است كه صرفاً به اعتبار وجود خود، قدمی برمی دارد. در نهایت، پست مدرنیسم گونه ای از انگیزش فرهنگی است كه می تواند با اصول نظری روشنفكران پوینده باشد. و ماهیت سیاسی ندارد، زیرا برای آن مناسب نیست.

پست مدرنیسم مطابق بهترین نمونه تمامی نشانه های یك آوان گارد خود انگیخته را داراست، گرچه خود قویاً این سان رابطه‌ای را انكار می كند. پافشاری‌اش در مخالفت با مدرنیته، آن را به متأخرترین دشمن با ضوابط خود ساخته ای بدل كرده، كه هم خود را به براندازی اختصاص داده است. همچو تمامی آوان گاردها، پست مدرنیسم حركتی «ضد زایشی» است؛ كه جوی بحرانی به وجود می آورد تا خود را مستحكم و بر حق نشان دهد. از نظر نقش آفرینی بیش از همه می توان آن را با حركت دادا، و بر سوررئالیسم منطبق كرد، گرچه فاقد تشنج و هیستری آن هاست. ضد نخبه گری آن تنها ابزار دیگری برای حمله به بنیان فرهنگی است، كه آرزوی ریشه كن شدن آن را دارد. نسبی نگری و آشوب ورزی پست مدرنیسم آشكارا پنداری ویرانگرند. این هیچ انگاری حاصل استیلای شكاكیت در پایان سده‌ی بیستم است، آن گاه كه كمتر چیزی مهم یا با ارزش پنداشته شد. باور پست مدرنیسم را شاید بتوان به خوبی در این سخن ادگاپور آلن پو یافت:

هر آنچه می بینیم یا دیده ایم

تنها رؤیایی درون رؤیاست.

 هنرپست- مدرن

ما، به تعبیری در عصر ویكتوریایی جدید قرار داریم. یك سده پیش در چنین هنگامی امپرسیونیسم بحرانی را پشت سر می گذارد كه از درونش، پست امپرسیونیسم به عنوان جهت دهنده‌ی 20 سال بعدی پای به عرصه‌ی وجود نهاد. در پس نطق و بیان ماهرانه‌اش، پست مدرنیسم را می توان ترفندی دانست برای پیوستی كامل به گذشته و در حین تركیب شدنش گسست قطعی از آن تا امكانی شود برای ظهور فرآورده هایی جدید. وامداران میراثی غنی، هنرمندان هستند كه با مجموعه ای وسیع و متنوع از سلائق مواجه‌اند، ویژگی های اصلی هنر جدید، حضور التقاط گری فراگیر، همراه با زنجیره‌ی سردرگمی از سبك هاست. در مجموع، این قطعه ها تشكیل پازل زمان ما را می دهند. ویژگی دیگر وضعیت فعلی تجدید حیات شماری از مراكز هنری- سنتی اروپا و آمریكاست.

هنر سال 1980 به بعد پست مدرن نامیده می‌شود. گرچه تمام آثار هنری این دوره را نمی‌توان زیر چتر این واژه قرار داد. باید بدانیم كه مشاركت هنرهای تجسمی در جریان

پست مدرن بسیار متنوع گردیده و تغییرات شگفت آوری كرده اند. به ویژه، ابزارهای مرسوم در نقاشی و مجسمه سازی نقشی فرعی داشته اند. پاره ای به این اعتبار كه نقاشی و مجسمه سازی به طور تنگاتنگ با سنت مدرنیست تشخیص هویت شده اند؛ به علاوه آن ها به عنوان آلت دست طبقه‌ی حاكم لكه دار گردیده اند. در عوض، فرم های غیرمرسوم، چون چیدمان‌ها و عكاسی به صف اول آمده و در این فرایند بسیار سیاسی شدند.

بخش عمده ای از زیربنای هنر پست مدرن را، می توان عقب تر، در مفهوم گرایی یافت، كه نخستین حمله را به مدرنیسم آغاز كرد. (نگاه كنید صفحات 42-841) به واقع. برخی عقیده دارند می توان آغاز پست مدرنیسم را با ظهور مفهوم گرایی در اواسط دهه‌ی 1960 دانست. این دو، اگرچه، محصول دو نسل كاملا متفاوتند. از این گذشته، مفهوم گرایی خود از «دادا» نشأت گرفت، كه حركتی «ضد مدرن» را در اوایل سده‌ی بیستم پدید آورده بود. در این زمینه در دهه‌ی 1960، آن تنها بخشی از جریان گفت و گوی روز بود، كه در آن [هنر] مردمی نیز مشاركت داشت. یك چنین زمانی، به علاوه، برای ظهور آن چه كه در نوع خود پدیده ای در پایان سده‌ی بیستم است. بسیار زود به نظر می رسد.

چیدمان ها و هنر كنش پیش از این زمان نیز وجود داشته اند. آن چه به وضوح تغییر كرده، محتوای این شكل های هنری است كه خود محصول تغییری بزرگ تر در نوع نگاه است، آن سان كه به گذشته برگردیم و بر موضوع هنرها متمركز شویم، مفهوم گرایی نخستین را سر به زیر و بی آزار خواهیم یافت. اما در مقابل،‌ حمله‌ی پست مدرنیسم به هنر مدرن، بخشی از تهاجم وسیع شده‌ی آن ها به جامعه‌ی معاصر است. آن ها بیش‌تر معطوف به جهتی ویژه اند تا پیشینیان خود، و رویكردشان بیش از هر زمان دیگر ، طیف وسیعی از مقاصد را در بر می‌گیرد.

از میان تمام جریان های اخیر این سان به نظر می رسد كه جهت گیری جدیدی در هنر آغاز شده. عمده ترین ویژگی نمایان پست مدرنیسم این است كه آگاهانه به سوی هنرهای پیشین باز می گردد، هم با تقلید سبك های گذشته و هم با اخذ نقش مایه‌ها و یا حتی نقش های كامل. هنرمندان، همیشه از گذشته وام گرفته اند، اما به ندرت، نه همچو با قواعد و روش هایی كه امروز جاری است. این سان دست یازیدن به گذشته همواره نشانه‌ی عمق بحران فرهنگی، ورشكستگی و افلاس است. (همین موضوع در فرهنگ عامه نیز روی می دهد، كه در آن همیشه «بازگشت» و احیای گذشته وجود دارد.) نامقید به هر نوع ساز وكار ، پست مدرنیسم آزاد است كه نه فقط از تصاویر و پدیده های گذشته بهره گیرد بل با تركیب آن ها در متنی جدید،‌ مفهوم آن ها را نیز به طور اساسی تغییر دهد. آن قدر و منزلتی كه در گذشته به هنرمند و اثر داده می شدند، در این عصر دیگر مورد تاكید قرار نمی گیرند، و بر محتوا و تأثیر آن بیش از زیبایی شناختی اش ارج نهاده می‌شود. ویژگی مهم دیگر پست مدرنیسم انحلال فرم های هنری است. بدین سان دیگر تفاوت مشخصی میان نقاشی، مجسمه سازی و عكاسی وجود ندارد. بیش تر برای سهولت در كار است كه تمایزی میان آن ها قائل می شویم.

با وجود سویه ضد خردورزش، [لیك] پست مدرنیسم شیفته‌ی تئوری است. در نتیجه، هنر (و، همگام با آن، تاریخ هنر) مقید تئوری می شوند. با وجود این، به رغم مجموعه‌ی در حال رشد نقد و نوشتار، هنرهای تجسمی در راه ایجاد رسانه ای پست مدرن، بسیار از شعر و ادبیات عقب می مانند. هنرهای دیداری در مقایسه با زبان، همواره ابزار ضعیف تری برای تئوری بوده اند. شاید آن ها در تلاش برای همگام ماندن با سایر شاخه های هنر، بیش از حد متمایل به واژه شده اند.

پست مدرنیسم پدیده ای است جذاب و این را نمی توان منكر شد. با وجود این یك «نقطه‌ی ضعف» دارد: آثار ماندگار بسیار كمی به وجود آمده است- آن تنها «حاكی از علائم بیماری» وضعیت زمان ماست. اما به همین اعتبار هم ارزش توجه ما را دارد. در این جا مصداق دارد، ویرانگرترین نقد علیه پست مدرنیسم، از پیام آور مدرنیسم، شارل بودلر: «التقاط نگر در تمامی زمان ها و مكان ها خود را برتر از نگاه های پیشین می یابد به این اعتبار كه، به آخرین چشم انداز رسیده است، آن جوینده‌ی افق های دوردست كه پیش تر كشف شده، لیك این راست نگری تنها ناتوانی التقاطیون را می نماید. مردمی كه چنان در فراوانی زمان خویش غرقند كه نیازی به تفكر ندارند. انسان های كاملی نیستند: آن ها گوهر احساس و ذوق را كم دارند. یك التقاطی، هر قدر هم باهوش باشد، انسانی ست عاجز، زیرا انسانی ست بدون عشق. بدین سان او هیچ كمال مطلوبی ندارد …، نه ستاره ای و نه «جهت نمایی». تردید، برخی هنرمندان را واداشته كه دست نیاز به سوی هنرهای دیگر دراز كنند. تجربه كردن ابزار و وسایل متناقض، دست یازیدن یك هنر به انواع دیگر، ورود شعر، مزاح و احساسات به قلمرو نقاشی- همه‌ی این بدبختی های جدید زیر سر التقاطیون است».

 


قیمت : 5,000 تومان

پرداخت و دانلود

 


بلافاصله پس از پرداخت ، لینک دانلود به شما نمایش داده می شود و همچنین یک نسخه نیز برای شما ایمیل می شود .







کلمات کلیدی : پروژه پایانی بررسی موضوع پست مدرنیسم , پایان نامه کارشناسی با موضوع پست مدرنیسم پست مدرنیسمپروژه پایانی بررسی موضوع پست مدرنیسم

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
فروش لوازم خانگی, پوشاک, لوازم خانگی و تزئینی,بهداشتی وآرایشی,لوازم سفر,لوازم دیجیتال و الکترونیک, دانلود پایان نامه thesis، پروژه project، مقالات انگلیسی همراه با ترجمه، گزارش کاراموزی و تحقیق های دانشگاهی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 9755
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 172
  • آی پی دیروز : 123
  • بازدید امروز : 302
  • باردید دیروز : 201
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 955
  • بازدید ماه : 3,051
  • بازدید سال : 44,794
  • بازدید کلی : 1,543,891
  • کدهای اختصاصی